«حنابندان» نوشته مریم عرفانیان (۱۳۵۹)، بر اساس زندگی سردار شهید سید ابراهیم آل نبی (۱۳۶۶-۱۳۳۸) است.
در یکی از خاطرات آمده در این کتاب میخوانیم:
برگه تردد در دستش بود و با خوشحالی گفت: «یه جای خوش منظره پیدا کردم، کنار نی زار و...»یک باره فریاد شادی بچهها بلند شد. کار همیشگی فرمانده بود که نیروها را به مکانی مناسب میبرد، دیگ و وسایل غذا فراهم و آتشی روشن میشد؛ همهمهی بازی رزمندهها در فضا میپیچید و کلی میخندیدیم.
آن وقت رو به من میگفت: «آقا ایروانی، بیا دست و پایمان را حنا کنیم...»
حنا را در کلاه آهنی میریخت و با آب قاطی میکرد. بوی حنا با بوی دود آتش کندههای زیر دیگ در هم میآمیخت. صفایی داشت بیرون رفتن با آقاابراهیم. در حالی که انگشتهایش را حنا میکرد، ادامه میداد: «پا رو که حنا کنی عرق نمیکنه، اون وقت پوست پا سفت میشه و اگه پوتین به پا نکنی، اذیت نمیشی.»
کمی حنا کف دستم ریختم و با خودم فکر کردم: «شاید برای همینه که سیدابراهیم میتونه پابرهنه راه بره. آخه پوست پاش مثل پوست پای ما با هر چیزی آزرده نمیشه.»
با این فکر شروع به حنا کردن پاهایم کردم، مثل آقابراهیم! اما هیچ وقت مثل او نتوانستم با پای برهنه در منطقه راه بروم!