«استوارتر از دماوند» خاطرات شهدای منطقه پدافند هوایی تهران «امام حسن مجتبی (ع)» است که شعبان مرتضی زاده نوری (۱۳۵۹) و حمزه علاء (۱۳۵۵) آنها را گردآوری و تدوین کردهاند. در این کتاب خاطراتی از شهیدان، فرهاد دستنبو، حیدر مهداوودی، نظامعلی ملکی، منصور دولتخواه، محمدتقی کزازی مجدآبادی، ابوالفضل ظرافتی، مصطفی اقبالی، محمدرضا خشتی، رضا محسنی و عباس سعادتمهر، به رشته تحریر درآمده است.
بخشی از خاطرات شهید دولتخواه را از زبان مادرش میخوانید:
وقتی پدرشان در هفدهم اسفندِ پنجاه و هفت از دنیا رفتند، منصور تمام پشتوانه و امید من به زندگی بود. او به همراه برادر کوچکترش که او هم جانباز شیمیای بوده و چند سال پیش شهید شدند، دست به هر کاری میزدند تا بتوانند درآمد خانواده را تامین کنند. در جالیز مردم کار میکردند در نانوایی کار میکردند کارگری ساختمانی میکردند و در یک کلام به هر دری میزدند تا بتوانند باری از روی دوش خانواده بردارند. بعد از فوت پدرشان یک روز منصور پیش من آمد و گفت «مادر آیا من از این زندگی سهمیدارم یا خیر؟» من با تعجب از این سوالش گفتم «بعله که سهم دارید شما تا اینجا سهم دارید که اگر به من اجازه ندهید، من مجاز نیستم از سهم زندگی به اختیار خودم به کسی چیزی بدهم»
گفتم «پسرم چیزی شده!؟ چیزی میخواهی بخری؟»
سرش را پایین انداخت و گفت: «نه مادر فقط میخواستم بدانم همین و بس». من معنی حرفش را آن روز نفهمیدم تا اینکه ...