«من سرباز هخامنشی بودم»، ۷۹ داستانک با موضوع دفاع مقدس از حسینعلی جعفری (۱۳۳۵)، نویسنده معاصر است:
علی زالزالک هی فحش میداد و داد و فریاد میکرد که فرمانده گفت:
«این قدر شلوغش نکن، علی آقا!»
علی زالزالک گفت: «خیلی کرتیم، حاجی! تو که میدونی چقد خرتیم...» و به اخم فرمانده خندید: «اخمهات هم دلنشینه به مولا.»
اگر تانکها از پل میگذشتند کار زار میشد و خط سقوط میکرد. چهارمین آرپی جی زن که به زمین افتاد، دیگر کسی جرأت نکرد برود بالای خاکریز و ...
فرمانده خودش دست به کار شد... که علی زالزالک داد زد: «تو کجا حاجی؟ مگه بر و بچهها مردن که...» داشت نارنجک به کمرش میبست... یکی دوتا هم نبود.
فرمانده گفت: «نمیشه از پل گذشت وگرنه...» و رفت.
فرمانده که تانک را زد، خودش هم افتاد اما هنوز زنده بود و ...
علی زالزالک بدو رفت و... تر و فرز فرمانده را انداخت روی دوشش و... فرمانده هی داد میزد: «منو بذار زمین.» و علی زالزالک میخندید: «مرگ من نمیشه. گفتم که...»
همیشه میگفت: «دیدی گفتم که من...» و فرمانده اخم میکرد و علی زالزالک میگفت: «اخمهات هم دلنشینه به مولا.»