چهرهی ارفه، اشاره به اسطورهای مهم است که در طول تاریخ بارها الهامبخش اهالی هنر و فلسفه بوده است. داستان به اختصار از این قرار است که بعد از کشته شدن "اریدیس" همسر ارفه به نیش ماری، او برای بازگرداندن همسرش به عالم ارواح میرود. "هادس" و "پرسفون" از خدایان، این درخواست ارفه را میپذیرند لیکن آن را مشروط به توافقی میکنند. این که وقتی "اریدیس" از پی عاشق روانه شده است، ارفه نباید سر برگردانیده و به زنی که از پی او میآید نگاه کند، مگر آن هنگام که از دنیای زیرین به در آمده باشد! ارفه زمانی " از در راه بودن" نگذشته که وسوسه میشود و نگاهی زود گذر به پشت سر میاندازد. " اریدیس" که از قضا هنوز از دنیای زیرین مردگان خارج نشده است، در دم ناپدید میشود و دیگربار به درون تاریکیهای دنیای زیرین میلغزد. و اینک ارفه است، دل شکسته و اندوهگین که مجبور به بازگشت به شهرش "تراس"است و ....