شازده سلیم و عاشقانه به روایت طلا صادقی

چیستا یثربی (۱۳۴۷)، نویسنده و روان‌شناس است. این کتاب دربردارنده دو فیلمنامه از وی است. در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «دکتر پشت میزش نشسته است. در تاریکی فضای مطب دکتر به چهره مریضش نگاه می‌کند. نمای درشت چهره بیماران، رو به دوربین: (گویی که به دکتر نگاه می‌کنند) چهره بیماران درهم دیزالو می‌شود. بیمار ۱ – زن جوان: دیگه حتی با قرصم خوابم نمی‌ره آقای دکتر… نزدیکای صبحم که خوابم می‌ره، زود از خواب می‌پرم. چون یه خواب وحشتناک می‌بینم. خواب می‌بینم که تختم پر از کله اسبه – کله اسب یعنی چی آقای دکتر؟ …. بیمار ۲- مرد میانه‌سال (دود سیگارش را به سمت دکتر فوت می‌کند و با لحنی خشن حرف می‌زند) امروز باز دیدمش …… دلم می‌خواست خفه‌ش کنم دکتر…… خیلی جلوی خودمو گرفتم که این کارو نکنم – شما گفته بودید که سعی کنم سر راهش سبز نشم. ولی باور کن خودش سر رام سبز شد. یه جوری بهم نگاه می‌کرد که انگار خودشم دلش می‌خواست خفه‌ش کنم …… آخه می‌دونین، بعضی زنا دوست دارن دکتر – دوست دارن اذیتشون کنی… اونم دلش می‌خواست. واکنش چهره دکتر بیمار ۳- زن میانه‌سال (با فریاد) نمی‌فهمین دکتر دیگه – نمی‌فهمین! …… می‌گم اونا به خون من تشنه‌ان – همه‌شون، حتی نوه‌هام …… دخترامم همینطور …… تو غذام سم می‌ریزن… فکر می‌کنین نمی‌فهمم، برای همینه که تو اون خونه وامونده، لب به غذا نمی‌زنم! واکنش چهره دکتر بیمار ۴- زن جوان (خُل‌خُلی می‌خندد) نه بابا! – آخه به من میاد که بخوام کسی رو بلند کنم؟ نمی‌دونم واسه چی پدرسگا اینو به من می‌گن؟ …… د آخه من اگرم بخوام، کسی رو بلند کنم که سراغ شوهرای کور کچل اونا نمی‌رم! این همه مرد خوب تو دنیا ریخته… یکیش شما دکتر… دکتر (با تعجب): من؟ …»