فریدریش دورنمات (۱۹۹۰-۱۹۲۱)، نمایشنامهنویس آلمانی است.
در بخشی از پرده سوم این نمایشنامه میخوانیم:
«رمولوس: بعد از غذای لذیذ امشب، این حمام به من دو برابر لذت بخشید. امروز روز شاعرانهای بود و من اینطور روزهارو دوست ندارم. و بعد هم هیچ چیز جز یک حمام حالمو جا نمیآره. من یک آدم غیر تراژیک هستم آشیلس.
آشیلس: اعلیحضرت میل دارند لباس رسمی امپراطوری تنشون کنند یا لباس خواب؟
رمولوس: لباس خواب. امروز دیگه حکومت نمیکنم.
آشیلس: اعلیحضرت باید زیر اعلامیهایرو که برای سکنه رم صادر شده است امضا بفرمایند.
رمولوس: باشه فردا.
آشیلس مایل است در پوشیدن لباس خواب به او کمک کند. امپراطور جا میخورد.
رمولوس: لباس خواب امپراطوریرو بیار، آشیلس. این دیگه برای من خیلی کهنه است.
آشیلس: لباس خواب امپراطوریرو علیاحضرت ملکه جزو اثاثیه خودشون بستند. مال پدرشون بود.
رمولوس: آهان! پس کمکم کن همین لباس شندرپندریرو تنم کنم.
با احتیاط و دقت لباس خواب را میپوشد و تاج پیروزی را از سر خود برمیدارد.
رمولوس: تاج پیروزی هنوز روی سرمه. فراموش کرده بودم موقع حمام ورش دارم. بالای تختخواب آویزونش کن پیراموس.
تاج پیروزی را به پیراموس میدهد و او آن را بالای تختخواب آویزان میکند.
رمولوس: چندتا برگ دیگه بهش هست؟
پیراموس: دوتا.
امپراطور آهی میکشد و به طرف پنجره میرود.
رمولوس: پس امروز خیلی ولخرجی کردهام. چه عجب که هوا خوب شد. مسیر باد تغییر کرد و دودها هم رفتند. امروز بعدازظهر چه عذابی کشیدم. ولی عوضش پروندهها سوزونده شد. این تنها کار عاقلانهای بود که وزیر داخله در تمام مدت عمرش انجام داد.»