«مجموعه نمایشنامههای برگزیده کودک و نوجوان» دربردارنده ۶ نمایشنامه از حمیدرضا پاسوار (1350)، کیومرث قنبریآذر، الهه دهقانپیشه، امید نیاز است که به مناسبت نوزدهمین جشنواره بینالمللی تئاتر کودک و نوجوان منتشر شده است.
در یکی از نمایشنامههای این کتاب میخوانیم:
«قصر فردیناند و ایزابلا. صندلیهای پادشاهی خالی است و کریستف کلمب در گوشهای منتظر ایستاده است. مشاور و دو نگهبان ایستادهاند. ناگهان صدای طبل از پشت صحنه شنیده میشود.
صدا از خارج صحنه: پادشاه فردیناند، پادشاه اسپانیا و ملکه ایزابلا وارد میشوند.
نگهبانان، مشاور و کلمب به نشانه احترام تعظیم میکنند. فردیناند و ایزابلا وارد میشوند و با غرور بر روی صندلیهایشان مینشینند. نگهبانان، مشاور و کلمب سرهایشان را بالا میآورند.
مشاور: (رو به فردیناند) پادشاها! جناب کلمب درخواستی دارند که بسیار هزینه بر است اما ادعا میکنند برای شما و ملکه سودآور خواهد بود. میخواهند با شما وارد مذاکره بشوند.
فردیناند: (با دست به کلمب اشاره میکند و او را نزدیکتر میخواند) درخواست شما چیه؟
کلمب: من میخواستم شما امکانات لازم رو در اختیار من قرار بدید تا به هندوستان برم.
فردیناند: (قهقهه میزند) خودم هم که بلدم به هندوستان برم! دیگه چرا خرج سفر تو رو بدم؟
مشاور و نگهبانها هم برای خودشیرینی زورکی میخندند.
کلمب: فراموش نکنید که راه سفر به هندوستان از قسطنطنیه میگذره که در دست ترکهای عثمانییه و نمیشه راحت از اونجا گذشت.
فردیناند: (با تمسخر) خوب اگه برای من که پادشاهم راحت نیست برای تو هم راحت نیست!
کلمب: درست میگید قربان ولی من اصلاً نمیخوام از طریق قسطنطنیه به هندوستان سفر کنم.
ایزابلا: یعنی چی؟»