«تهران، ۱۳۹۰ خورشیدی» نمایشنامهای از سلما سلامتی (۱۳۵۹)، نویسنده ایرانی است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«آپارتمان مینو و سهیل.
(گوهر نشسته است. مینو کیسهی یخی را روی چشمش میگذارد.)
مینو: بهتره؟
گوهر: تا پشت سرم داره تیر میکشه.
مینو: این جور وقتها جوابش رو نده؛ برو تو اتاق در رو ببند.
گوهر: چیزی نگفتم! عین دیوونهها اومد تو، شروع کرد به داد و بیداد.
مینو: تقصیر منه؛ اعصابش از من خُرد بوده.
گوهر: مقدمه داشته.
(مینو با تعجب به گوهر نگاه میکند.)
گوهر: بله. داییش بهش زنگ زده.
مینو: دایی؟!
گوهر: بله. آخ، آخ! برش دار، میسوزه. بشکنه دستت.
مینو: باز به دایی زنگ زدی؟
گوهر: مگه جز اون از کس دیگه حساب میبره؟!
مینو: از اون پیرمرد چه کاری برمیاد؟! تا حالا صدبار باهاش حرف زده؛ چی شده؟!
گوهر: بالاخره دایی شه.
مینو: حالا چی بهش گفته؟
گوهر: درد دل من رو.
مینو: تو که کاری به کارش نداری؛ برای چی حرص میخوری؟!
گوهر: اگه پس فردا بره این زنیکه رو عقد کنه، یه توله هم پس بندازه، یه عمر زندگی من بر باد میره.
مینو: از این عُرضهها نداره مامان؛ فقط حرفش رو میزنه.
گوهر: این طوری نبینش؛ یه دروغگوی بیهمه چیزیه که دومی نداره.
مینو: کافیه دیگه؟ برش دارم؟
گوهر: خوبه مادر.
(مینو کیسهی یخ را به آشپزخانه میبرد.)»