«این روبان سیاه که به قاب دنیاست» (سوگنامه) نوشته سیدمحمد مساوات و «حکایت دختری که خاتون مغربی را دید» نوشته سیروس همتی، دو نمایشنامه با رویکرد دینی هستند.
در بریدهای از کتاب میخوانیم:
« ترنج: سفید نداریم بانو
(بانو لحظهای هراسان میشود و از پای دار قالی برمیخیزد و به اطراف نگاه میکند)
بانو: کسی اینجاست؟
ترنج: عجب نقشی زدی بر چله مجنون!
بانو: من که بیدارم، چرا پس خواب میبینم؟
ترنج: بازم که دست روی دست گذاشتی و نوحهگری میکنی...
بانو: تو کی هستی خرامان دربرم؟
ترنج: من ترنج قالیام بانو... (کاسهای شیر دستش است) برات شیر آوردم
بانو: شیر؟
ترنج: برای بچهات خوبه.
بانو: (ظرف شیر را از ترنج میگیرد، میخواهد بنوشد که ظرف شیر روی زمین میافتد) تو کی هستی؟
ترنج: من ترنج قالیام بانو، قراره زیر پای شبیه پوشا گل کنم
بانو: از روزی که دار قالی به پا شد، نخهای سفیدم سرخ میشن.
(در این میان صدایی از بیرون میآید که بانو هراسان میشود)
صدا: دلم برای تو میسوزد ای گنه کردار
میا به خواب من، دست از دلم بردار
من شبیه پوش تو بدکارهام»