«خلوتکده» نمایشنامهای از ژان پل سارتر (۱۹۸۰-۱۹۰۵)، نویسنده و نمایشنامهنویس برجسته فرانسوی است. نمایش خلوتکده، نخستین بار در مه ۱۹۴۴ به نمایش درآمد.
در بریدهای از این نمایشنامه میخوانیم:
«اینس: شما خیلی زیبایید. دلم میخواست گل داشتم تا به شما خیرمقدم بگویم.
استل: گل؟ بلی. گلها را خیلی دوست داشتم. اینجا پژمرده میشوند: خیلی گرم است. به! مگر اصل این نیست که خوشخلقیمان را حفظ کنیم. شما...
اینس: بلی، هفتۀ گذشته. و شما؟
استل: من؟ دیروز. مراسم هنوز تمام نشده.[ خیلی طبیعی حرف میزند، ولی مثل این است که چیزهایی را که توصیف میکند میبیند ]باد، تور خواهرم را به هم میزند. برای اینکه گریه کند به هر کاری که بتواند دست میزند. خب! خب! یک تلاش دیگر. درست شد! دو قطره اشک، دو قطره اشک که زیر پارچۀ سیاه میدرخشند. اولگا ژرده۶ در این بامداد خیلی زشت است. زیر بازوی خواهرم را میگیرد. او بهخاطر ریملش گریه نمیکند و باید بگویم که اگر جای او بودم... او بهترین دوست من است.
اینس: خیلی رنج بردهاید؟
استل: نه. بیشتر منگ بودم.
اینس: چه بود...؟
استل: ذاتالریه.[ همان وضع قبلی ]خب، تمام شد، میروند. سلام! سلام! چه دست دادنهایی. شوهرم بیمار غم است، در خانه مانده.[ به اینس ]و شما؟
اینس: گاز.
استل: و شما، آقا؟
گارسَن: دوازده گلوله در بدن.[ حرکت استل ]من را ببخشید، من مردۀ خوشمحضری نیستم.
استل: آه! آقای عزیز، کاش فقط لطف میکردید و از این کلمههای زننده به کار نمیبردید. اینها... اینها آزاردهندهاند. و درنهایت، میخواهند چه بگویند؟ شاید هرگز اینقدر زنده نبودهایم. اگر مطلقاً لازم باشد که برای... این حالت اسمی در نظر گرفت، پیشنهاد میکنم که غایبها نامیده شویم، اینطور بهقاعدهتر خواهد بود. شما خیلی وقت است که غایب هستید؟
گارسَن: تقریباً یک ماه است.»