«دون ژوان در جهنم» نمایشنامهای به قلم جرج برنارد شاو (۱۹۵۰-۱۸۵۶)، نویسنده و نمایشنامهنویس انگلیسی با ترجمهای از ابراهیم گلستان(-۱۳۰۱) است.
این نمایشنامه اینگونه آغاز میشود:
پیرزن: ببخشید، من خیلی تنهام ــ اینجا هم خیلی بدجوری است.
دون ژوان: تازه آمدهاید؟
پیرزن: بله، گمان میکنم امروز صبح مُردم، توی رختخواب بودم و خانوادهام دوروبرم بودند و چشمهام را دوخته بودم به صلیب، بعد تاریک شد و وقتی که روشنی برگشت همین روشنی بود که درش راه میروم اما هیچچیزی را نمیبینم. ساعتهاست که توی این تاریکی وحشتناک سرگردانم.
دون ژوان: آه، هنوز حس زمان را گم نکردهاید؛ اما توی ابدیت به همین زودیها گمش میکنید.
پیرزن: کجا هستیم؟
دون ژوان: در جهنم.
پیرزن: جهنم؟ در جهنم؟ به چه جرأت این را میگویی؟
دون ژوان: مگر چه شده، سینیورا؟
پیرزن: نمیدانی با که داری حرف میزنی؟ من یک خانمم، دختر باایمان کلیسا هستم.
دون ژوان: شک ندارم.
پیرزن: پس چطور میشود که در جهنم باشم. برزخ و زمهریر، شاید. بیخطای محض که نبودم. هیچکس نیست. ولی جهنم، نه، دروغ میگویی.
دون ژوان: جهنم، سینیورا، مطمئن باشید. جهنم به بهترین صورتش، یعنی به صورت انفرادیش ــ اگرچه شاید باکسیبودن را ترجیح بدهید.
پیرزن:اما من با کمال صداقت توبه کردهام، اعتراف کردهام.
دون ژوان: چقدر؟
پیرزن: به بیشتر از آنچه که واقعاً گناه کرده بودم. من از اعتراف خوشم میآمد.