«کوچه عاشقی» نوشته نصرالله قادری (۱۳۳۹)، کارگردان،منتقد ، نویسنده و مدرس سینما و تئاتر است.
«کوچه عاشقی» نمایشنامهای طنز است و گفتار خاصی دارد. گاهی شعرگون است و گاهی نثر عامیانهای دارد. در همریزی این گفتار کاملاً آگاهانه صورت پذیرفته است و «آشفتگی» هماهنگ آن از سر گرفتار شدن در تنگی قافیه نبوده است. این نمایشنامه به مناسبت نخستین جشنواره هنری عدالت و امید منتشر شد و نخستین بار در این جشنواره اجرا شد.
در بخشی از این نمایشنامه میخوانیم:
عبدل: ماشالله، لاحول و لا... بترکه چشم حسود و حسد. از مثبتات علوم مخفیه یکی رنگ رخساره است که ماشالله...
لاله: ... هی عبدل چلغوز شاخت رو از ما بکش، من خوش ندارم شکار بشم.
عبدل: تو صیادی و من صیدم، شکار دست و پا بسه منو صیاد باشی تو!
لاله: گمشو که دل و دماغ ندارم ریخت نحس تو ببینم! از خراسون تا اینجا افتادی پیام که چی؟
عبدل: که رهام کنی از بند که نمیکنی! [سکوت] خورده ته دیگ؟
لاله: مفتشی؟
عبدل: مقصرم! تلخی نکنی برات یه لقمه دارم چرب و چیلی، گلوگیر!
لاله: سق بزن که ریقت در نیاد!