غلامحسین ساعدی ( ۱۳۶۴-۱۳۱۴)، همچنین معروف با نام مستعار گوهرِ مراد، نویسنده، فیلمنامهنویس، نمایشنامهنویس و روانپزشک ایرانی است.
ساعدی در «شبنشینی باشکوه» نخستین سنگ بنای جهان اوهام و اشباح و مردگان را میگذارد؛ جهانی که رفتهرفته در کارهای بعدی او قوام مییابد و در کتابهایی چون «عزاداران بیل» و «واهمههای بینامونشان» بروز مییابد و او را به عنوان بهترین شبحنگار ادبیات معاصر ایران تثبیت میکند.
او در این کتاب برشی از زندگی مسخشده کارمندان دونپایه را به تصویر کشیده و به ملالها و آسیبهای اجتماعی زندگی کارمندان پرداخته است.
«شبنشینی باشکوه» را میتوان برگردان ادبی و زیباییشناختی کارنامه زیستی مردم ایران در دهه اول بعد از کودتای ۲۸ مرداد به شمار آورد. از این رو است که مکانها و فضاهای بسته و رخوتناک و کمنور و انگار از زیر خاک بیرون آمده قصههای «شبنشینی باشکوه» به یکی از مهمترین عناصر برسازنده قصههای این مجموعه بدل شدهاند.
جز قصه دوم این کتاب یعنی قصه «چتر» که خیابان در آن حضور دارد، باقی قصهها همه در مکانهایی مسقف میگذرند و فضای باز تنها به صورت باد و بارانهایی که از درز در و پنجرهها اتاقها را تهدید میکنند یا آفتاب کمرمقی که از بیرون به داخل میتابد در قصهها حضور دارد.