«عشق باریده بود» نمایشنامهای با مضمون عرفانی از چیستا یثربی (۱۳۴۷)، نویسنده و نمایشنامهنویس معاصر ایرانی و برگزیده جشنواره تئاتر آیینی-سنتی است:
(زنی چهره پوشیده در قالب مردی ظاهر می شود. مرد درحال زنگوله بستن به ستوران و خواندن آوازی زیر لب. زن با کوله پشتیاش وارد میشود.)
زن: (با لباس و هیبت مردانه) چاپاردار...
(مرد همچنان میخواند.)
زن: (با فریاد) های! چاپاردار...
مرد: فریاد میزنی اول صبح؟
زن: صبح است و وقت کار...
مرد: آری، اما تو خروس نیستی جوان! فریادت را هفت محله شنیدند.
زن: به صدای آهسته، کسی پاسخم نگفت.
مرد: چه میخواهی؟
زن: از این چارپایانت، کدام یک پر طاقتتر است؟
مرد: تا مقصد کجا باشد...
زن: هر جا .... تو بیندیش راه دل!
مرد: راه دل با مرکب نمیروند و تو دشت امروز من نیستی.
زن: اگر راه دلم سوی خانهی خدا باشد؟
مرد: خانهی خدا؟ (مکث) پس اسبی پرطاقت میخواهی و درشکهای...
زن: و درشکهبان.
مرد: درشکهبانت را نزد من بفرست!
زن: ندارم. اگر داشتم، خود اینجا نبودم...
مرد: درشکهبانی در اینجا نمیشناسم...
زن: پیدا کن! مزد آن میپردازم.
مرد: کار من رسیدگی به ستوران است و امانت دادن آن ها...
اجیر درشکهبان کار من نیست.
زن: پس خود درشکهبان من باش.
مرد: (میخندد.) مزاح میکنی؟ گفتم که تو مشتری نیستی!
زن: شوق خانه ی خدا در دلت نیست که این گفته را مزاح میدانی؟
مرد: شوق در دلم هست و پای رفتن نیست.