«عزادارِ اجیر» از مجموعه نمایشنامههای بیدگل، اثر والاس شان است. شان متولد ۱۹۴۵ در نیویورک است و از دوران کودکی با کتاب و مطبوعات و نمایشنامه و تئاتر، انس داشتهاست. او در نمایشنامههایش بیمحابا از عملکرد صاحبان قدرت و زورگویان انتقاد میکند و تمامی آثارش هشداردهندهی خطر ظهور مجدد فاشیسم و ازدسترفتن ارزشها و حقوق انسانیاند. نمایشنامهحاضر سه شخصیت با نامهای «جک»، «هوارد» و «جودی» دارد و درباره زندگی روشنفکرانی است که زیر سیطره نظامهای تمامیتخواه زندگی میکنند. هوارد مردی است که انتقاداتش مرز نمیشناسد و پرجسارت، همهکس و همهچیز را دست میاندازد. همه میخواهند شبیه او باشند اما وقتی هنوز میشود کسانی ناغافل بریزند توی خانهات و بیهیچ توضیحی، هرکاری دلشان خواست بکنند، چنین آدمی بودن نه برای خودت خوب است و نه اطرافیانت. بخش از اثر: جودی: (به تماشاگرها) براتون تعریف بکنم اولین باریو که من رئیس جمهورِ سن دارِ فوق العاده ی خیلی بامزه ی مملکتو دیدم؟ حدوداً شیش سالم بود و داشتم شاد و خندون با پرستارم تو پارک راه می رفتم و هر چند دقیقه یه بار من از مسیرِ پیاده روی می زدم بیرون و می دوئیدم دنبالِ یه سنجابی یا یه پرنده ای و یه هو از کنارِ رئیس جمهور رد شدیم که اون هم داشت با کلی همراه راه می رفت. ظاهراً اون روزها حلقه ی حفاظتیش خیلی سنگین بود. خب، تا از کنارش رد شدیم، برگشت و دوئید سمتِ من، پشت سرش هم کلِ گروهِ همراهش گیج و ویج؛ رسید پیشِ من و یه جورهایی ادای این اومد که یه گربه س، دست هاشو عینِ پنجه ی گربه گرفت بالا کنارِ گوشش و یه جور صدای خِرخِر و میومیویی از خودش درآورد و بعد بلند خندید و بهم دستور داد که «خب، سلامِ منو خیلی به پدرت برسون! یادت نره ها ــــ خیلی سلام برسون!» بعد هم دوباره خندید و همهشون رفتن.
ویژه دستگاه های Android
دانلود از گوگل پلی دانلود از کافه بازار دانلود از مایکتویژه دستگاه های iOS
دانلود از اناردونی