محمدکاظم مزینانی (۱۳۴۲)، نویسنده برنده کتاب سال و جایزه جلال آل احمد است.
نویسنده در «شاه بیشین» از نظر زبان، لحن و ضرباهنگ و همینطور فضاسازی و تصویرپردازی و حسآمیزی از ذخیره پربار شعر فارسی بهره گرفته و در عین حال از عناصر داستانی غافل نمانده و داستان را فدای شعر نساخته است.
این رمان از دو سطح و لایه اصلی تشکیل شده است:
الف) روایتهایی از نگاه واپسین پادشاه ایران زمین بر روی تخت بیمارستان و همسر او. در جریان این روایت ها، نویسنده در کنار بستر بیماری شاه حضور دارد و به شکلی نامریی، به توصیف حالات و روحیات او می پردازد.
ب) روایتهای شخصی نویسنده که در جریان آن به گذشته خانوادگی خود نقب می زند و خاطراتی را از زمان سپری شده به تصویر می کشد و با این رفت و برگشتها و پرشهای زمانی و مکانی، لایه های داستانی جدیدی را به وجود می آورد.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
« چشمت میافتد به چند زن که با بیکینی از آب بیرون میآیند و مثل ماهیهای چاق و چله، روی شنهای ساحل میغلتند. چند مرد آن طرفتر روی شنها دراز کشیدهاند و حمامِ آفتاب میگیرند.
یکی از برادرهای ناتنیات را میان آنها به جا میآوری. دستش را تکیهگاهِ تن کرده و با خسّت به دریا نگاه میکند؛ دریایی که به تمامی از آن توست... افقی که تنها به خاطر تو به رنگ ُزمرّد درآمده... ماهیهای پرندهای که برای دیدن تو به هوا میپرند... مرجانهایی که از شرم حضور تو، رنگ به رنگ میشوند».