غاده السّمان، پس از درگذشت همسرش دکتر بشیر داعوق، بسیار افسرده شد. دفتری که اکنون پیش رو دارید، پس از این حادثه سروده شده است. در این اشعار غربت، با تلخی تمام، این شاعر حساس را در برگرفته است. او که پس از جنگهای خانمانبرانداز داخلی لبنان، با بسیاری از آوارگان به پاریس رفت، اکنون غربت را در سرزمین بیگانه بیشتر حس میکند. گویی همسرش، در حکم وطنش سوریه و لبنان بود که چون درگذشت، او آوارگی و دوری از وطنش را با ذرهذرهی وجودش، درک کرد.
یاسین رفاعیة، نویسندهی مشهور عرب، در نشریهی المستقبل میگوید: «برای عاشق، چیزی دردناکتر از این نیست که معشوق بمیرد و عاشق، پس از او بزیَد؛ خاصه که عاشق، خانم غاده السّمان و معشوق، دکتر بشیر داعوق باشد. این دو عمری دراز را باهم در سعادت کامل سپری کردند. نتیجهی ازدواج آنان جوانی فرهیخته و روشنفکر (دکتر حازم) است...»
او در این مجموعه که اکنون ترجمهاش را میخوانید، اشعاری در توصیف شوهرش دارد. نکتهی قابلتوجه این است که این شاعر دانش و فضیلت شوهرش را وصف میکند و نه قد و بالایش را.