چل سال گذشته است زین دفتر شعر
او در بر من نشسته من در بر شعر
هر چند که خواب دیدهام گوهر شعر
از خواب و خیال است برون جوهر شعر
این شعروارهها که بخش نخست آن گزینهای از کتیبهای بر باد برگرفته شده (شعرهای سالهای ۴۶ تا ۱۳۵۱ / ۲۲ تا ۲۷ سالگی) و حتی شعرهای دهههای بعدی خود میدانم اهمیت چندانی ندارد. در آن ایام، حتی در این ایام هم، برای من گاهی حالی بههم میرسد در چنین حالی مهم شعر سرودن است، نه شعر مهم. مگر شعر ماندگار و ماندنی و خواندنی سرودن کار آسانی است؟ با سختکوشی و «به زور و زر میسّر نیست این کار».
شاید بتوانم صمیمانه اقرار کنم که برخلاف ضربالمثل یا قول مشهور عربی که میگوید: «المرء مفتون بابنه و شعره» (هر کسی دل بسته به شعر خود و فرزند خویش است) هیچگونه مفتونی بدخیم و خودخواهانهای نسبت به شعرهای خود و چاپ و نشر آنها ندارم. امّا این پدیده جادویی غریب رهاییبخش را دوست دارم. به قول حافظ:
ز باده هیچت اگر نیست این نه بس که تو را
دمی ز وسوسه عقل بیخبر دارد
باری شیفته خود شعرم ــ و در اغلب قوالب (ژانرهای) کهن، نو و فرا نو شعر سرودهام ــ که نوابغی چون فردوسی و خیام و مولوی و سعدی و حافظ و چند تن دیگر در ادب فارسی آن را به اوج رساندهاند.