... برآن شدم با چند سطر شعر منویات دلم را بیان کنم
شاید سایههایی که زندگیم را تکهتکه کردهاند دست از سرم بردارند
***
دیروزها قلب من پژمرده بود و دیروز جوانیم گوئیا بار سنگینی بود
بر دوش زندگانی
***
نه اشک درون، نه سرشک دیده
این سرنوشت مقدر من بود
در جنگل ابهامات راه می روم، اما از گرگها بیمی به دل راه نمیدهم
زیرا برای دور کردن آنها حربهای کارسازتر از آتش میشناسم.
واژههایی بر صفحه سفید کاغذ