امید مهدینژاد (۱۳۵۸)، شاعر و طنزپرداز است.
جغور بغور یا حسرتالملوک نوعی اردور است که شامل جگر، جگر سفید و سیبزمینی میشود. یک غذای ترکیبی که لااقل پیش از این خواستاران زیادی داشته است. جغور بغور امید مهدینژاد هم که شامل شعرهای طنز و فکاهی او میشود، عینا همینطور است. امید مهدینژاد علاوه بر آنکه شاعری جدی (خیلی جدی) است، شعرهای طنز فراوانی هم دارد که بخشی از آنها در مجموعه جغور بغورش گرد آمدهاند. یک بشقاب جغور بغور بکشید، جگرها و سیبزمینیهایش را هم جدا نکنید، بلکه با هم و در هم نوش جان کنید. خوش میگذرد.
در یکی از سرودههای این مجموعه شعر طنز به نام «مصرع زیبا» میخوانیم:
دیشب شبِ اجرای تو بود و تو نبودی
جانها همه مجرای تو بود و تو نبودی
ای سرو سرافراخته، در مرکز تهران
برجی به درازای تو بود و تو نبودی
صد نامه نوشتیم که یک وام بگیریم
محتاج یک امضای تو بود و تو نبودی
در کلّهپزی صبح سحر، ای ببعی جان
صحبت سر اعضای تو بود و تو نبودی
ای آدمِ بیچاره، سر کوچۀ هشتم
دعوا سرِ حوّای تو بود و تو نبودی
ای گل، به سر سفرۀ صبحانه، دریغا
نان بود و مربّای تو بود و تو نبودی
«گلواژۀ زخمم به گلافروزِ تو آویخت»
این مصرع زیبای تو بود و تو نبودی