علی قنبری، شاعر است.
در بخشی از این سروده بلند در قالب شعر نو میخوانیم:
«مادر
که آسانترین راه بود
من رفیق را دیدم
در آخرین ترمیم روح
با آمفیتامین
و دیدم که کنج پارک
از شر خدا خلاص شد.
دارم فکر میکنم
به یک سرسام زیبا
به آخرین خبط عقل
با لحن تو.
دارم فکر میکنم به پروتئوس تا همهی ماسکهایش را وام بگیرم
با بیشترین بهره
تا در آخرین تخدیر
کاملا خوشبخت شوم.
تو فکر میکنی
کلمات مخدرهی من بهتر است
یا سیر و سلوک تو
در دست کشیدنهات
بر اشیاء خانه؟
ما چه میخواستیم
به جز
یک طعامِ
همیشگی
روح
مزین به هر خرت و پرتی
فقط با یک روبان.»