ولفگانگ بورشرت (به آلمانی: Wolfgang Borchert) (زاده ۱۹۲۱ - درگذشته ۱۹۴۷) شاعر، نمایشنامهنویس و نویسنده آلمانی بود.
او در ۲۰ مه ۱۹۲۱ در هامبورگ به دنیا آمد.
هنوز در سنین نوجوانی بود (۱۹۴۲) که به سربازی فراخوانده شد . او را به جبههٔ شرق (روسیه) فرستادند. در جبهه مجروح شد و همزمان بیماری به سراغش آمد.
او را به دلیل به سخرهگرفتن هیتلر و اینکه با سخنان ضد جنگ خود روحیهٔ همقطارانش را تضعیف میکرد به آلمان فراخواندند. او در دادگاه نظامی محاکمه و به مرگ محکوم شد و چندین ماه در انتظار اجرای حکم خود بهسر برد، اما سرانجام به دلیل پیشرفت بیماری و اینکه امیدی به زندهماندنش نبود بخشوده و دوباره به جبهه اعزام شد.
در پایان جنگ، علیرغم بیماری شدید، شوق نوشتن او را به مدت دو سال زنده نگاه داشت و او در این مدت به شیوهای واقعگرایانه و در عین حال نمادین، سرنوشت سربازان بازگشته از جنگ را در داستانهای کوتاه و اشعار خود بازگو کرد.
او در سال ۱۹۴۷ در حالی که سخت بیمار بود، ظرف یک هفته نمایشنامهٔ پر شور خود «بیرون، پشت در» را نوشت.
او سرانجام در ۲۰ نوامبر سال ۱۹۴۷ در آسایشگاهی در شهر بازل چشم از جهان فرو بست.
بخشی از داستان:
رئیس کارخانه گفت: «همهی مردم چرخ خیاطی، رادیو، یخچال و تلفن دارند. چه چیز دیگری میشود ساخت؟» مخترع گفت: «بمب.»
ژنرال گفت: «یعنی جنگ؟»
و رئیس کارخانه گفت: «خُب، اگر راه دیگری نباشد، چه اشکالی دارد؟»
مردی که روپوش سفید به تن داشت، ارقامیرا روی کاغذ نوشت و حروف بسیار ظریفی به آنها اضافه کرد. بعد روپوشش را درآورد و یک ساعت تمام به مرتب کردن گُلهای کنار پنجره پرداخت. هنگامیکه متوجّه شد یکی از آنها پژمرده است، غمگین شد و زد زیر گریه. و اعداد، هنوز روی کاغذ دیده میشدند ...