«گزارش به نازادگان» شعر بلندی از سیدعلی صالحی (-۱۳۳۴) همراه طرحهایی از این شاعر معاصر است که از سال ۱۳۶۹ تا کنون ۲۵ بار تجدید چاپ شدهاست. این منظومه بلند که شاعر آن را در سالهای ۶۷ و ۶۸ سرودهاست و به قول خودش ثبت قطعهٔ تلخی از تاریخ معاصر (پایان جنگ تحمیلی و پس از آن) است و امانتدار دردهای او است برای اولین بار به صورت مستقل چاپ شدهاست. صالحی مقدمهای نیز بر این شعر نوشته است که چنین پایان مییابد:
«حالا امروز بعد از سی سال، «گزارش به نازادگان» زنده است هنوز. اشتباه نکرده بودم در بابِ قبول و زایش چنین عنوانی: برای نازادگانی سروده بودم که امروز و هنوز مخاطب شعر مناند. چکامه تلخ عاشقانهای است که با امید بسته می شود به انتها. باشد که هست، هول نباشد، هراس نباشد، تنها عشق، آدمی، آزادی، امید، و باز هم امید...! نثار شما و برای شما مردم شریف همین روزگار.»
بخشی از این منظومه را می خوانید:
چرا به یاد نمیآورم؟!
من جایِ مُردگانِ بسیاری زیستهام
من جایِ مُردگانِ بسیاری گریستهام.
روبرویِ هم نشستن و گریستن
روبرویِ هم نشستن و دریا را دیدن.
زمستان، بیش از سه ماهِ ساده نیست.
چه فرقی دارد؟
چرا به یاد نمیآورم؟!
زرنیخ و صدف، آوار و ملحفه،
تبسم و زنجفیل،
و نگاهی مشترک
که به رویای خویش، از تیغزارِ ترانه میگذرد.
چه روبهروی هم، بیهیچ حصار و پرده و دیواری،
چه روبهروی هم،
در فاصلهای طویل از تاریکیِ تبسم و مِه،
زمستان که بیش از سه ماهِ ساده نیست!
چرا به یاد نمیآورم؟!
دری به جانب دریا،
پنجرهای رو به روحِ جهان
مگر آن فانوس را زیر پیالهٔ شب
به خانه بازآورند
ورنه به رویایِ آسمان
دیگر هیچ درختی باردارِ ستاره نخواهد شد.