«زنی ایستاده درون شب (عاشقانههای زنان معاصر جهان)» را محمدصادق رئیسی (-۱۳۵۱) ترجمه کردهاست. گردآوری و ویرایش این اثر را سایمون آرمیتیج (۱۹۶۳) و رابرت کرافورد (۱۹۵۹) انجام دادهاند. در این مجموعه، گزیدهای از اشعار شاعران زن جهان، پس از جنگ جهانی دوم را میخوانید.
آثار این شاعران بازتابی از شرایط حاکم بر جهان از پیامدهای حاصله از جنگ در جهان است. جهانی که پس از این شرایط ویرانگر و خانهبراندازانه، به سمت پدیدههای تازهای از قبیل پلورالیسم، مدرنیسم، پستمدرنیسم، پیشامسیحیگرایی، پیشاجنگ، پیشاهیروشیما، پیشاساختارگرایی روی آورده و بیتردید، شرایط موجود به شعر این شاعران راه یافته است.
بیشتر شاعران این مجموعه از جزایر بریتانیای کبیر یعنی انگلستان، اسکاتلند، ایرلند و ولز انتخاب شدند که تقریباً ویژگیهای یکسانِ - دستکم - جغرافیایی دارند. سادگی، نخستین خصلت شعر این نسل تازه در جهان است. خلق فضاهای انتقادآمیز نسبت به مسائل پیرامون جهان از دید بخش وسیعی از جهان، یعنی «زنان»، نگاه صرفاً زنانه با خلق تصاویر و حتی گزینش واژگان در حوزه سیالیّت زبانی و گفتاری زنانه از اساسیترین ویژگیهای شعرهای این مجموعه است.
شعری از کاتلین رین (۱۹۰۸) نویسنده انگلیسی زاده لندن را میخوانید:
من آن غار جنزدهی مارانام
که نافاش بارآورِ سرنوشتِ انسانهاست.
تمامیت دانش از گودالی در خاک سرچشمه میگیرد
خدایان در تاریکی من پدید میآیند و ناپدید میشوند.
از زهدان کورِ من میآیند تمامی پادشاهیها
و از گور من، هفت پیشگوی خفته.
زاده نمیشود کودکی مگر از رؤیای من
و نه عاشقی مگر مرده و دراز کشیده در من دستکم.
من آن جایگاه هولناک و مشتاقِ سوختنام
که انسانها و سیمرغها را میسوزاند و نابود میکند
و از بستر پستآلودهی من است که برمیخیزند
پسران نو، خورشیدهای نو و آسمانهای نو.