جلال آلاحمد (۱۳۰۲ - ۱۳۴۸) روشنفکر، نویسنده، منتقد ادبی و مترجم ایرانی و همسر سیمین دانشور بود. آل احمد در دههٔ ۱۳۴۰ به شهرت رسید و تأثیر بزرگی در جریان روشنفکری و نویسندگی ایران داشت. نویسندگانی چون نادر ابراهیمی و غلامحسین ساعدی از او تأثیر گرفتند.
در بخشی از داستان سنگی بر گوری میخوانیم :
ما بچه نداريم. من و سیمین. بسیار خوب. اين يک واقعیت. اما آیا کار به همین جا ختم می شود؟ اصلا همین است که آدم را کلافه می کند. يک وقت چیزی هست. بسیار خوب هست. اما بحث بر سر آن چیزی است که باید باشد. بروید ببینید در فلسفه چه تومارها که از این قضیه ساخته اند. از حقیقت و واقعیت. دست کم این را نشان می دهند که چرا کمیت واقعيت لنگ است. عین کمیت ما. چهارده سال است که من و زنم مرتب این سؤال را به سکوت از خودمان کرده ایم. و به نگاه. و گاهی با به روی خود نیاوردن. نشسته ای به کاری؛ و روزی است خوش؛ و دور برداشته ای که هنوز کله ات کار می کند؛ و يک مرتبه احساس میکنی که خانه بدجوری خالی است. و یاد گفته آن زن می افتی -دختر خاله مادرم- که نمیدانم چند سال پیش آمده بود سراغمان و از زبانش در رفت که:
- تو شهر، بچه ها، توی خانه های فسقلی نمی توانند بلو لند و شما حیاط به این گندگی را خالی گذاشته اید ...