خورخه لوئیس بورخس (۱۸۹۹–۱۹۸۶) نویسنده، شاعر و ادیب معاصر آرژانتینی. وی از برجستهترین نویسندگان آمریکای لاتین است. شهرت او بیشتر به خاطر نوشتن داستان کوتاه است. یکی از مشهورترین کتابهای او، داستان (۱۹۴۴)، گلچینی از داستانهای کوتاه بورخس به انتخاب خودش است که مضامینی همچون رؤیاها، کتابخانهها، آیینهها، حیوانها، فلسفه، دین و خدا را میتوان حلقه اتصال این داستانها دانست.
در بخشی از داستان میخوانیم :
آن روز امپراتور زرد قصر خویش را به شاعر نشان می داد. چون به پیش رفتند نخستین ردیف از ایوان های غربی را یکی یکی پشت سر گذاشتند.
که مانند رف های آمفی تئاتری تقریبن بیکران، بر باغی اشراف داشت که آیینه های رویین و صفوف در هم پیچیده ی درختان عرعرش، اندیشه ی هزارتو را به ذهن می آورد.
در آغاز خویش را به شادی در آن گم کردند. چنان که گویی تن به بازی داده اند. اما بعد این شادی به هولی آمیخته شد، زیرا خیابان مستقیم باغ انحنایی بسیار خفیف و مداوم داشت و در خفا مستدیر بود ...