داستان، روایت زندگی دختریست به نام پریماه که مورد بیمهری و خشم سرنوشت قرار گرفته است علیرغم خیلی مسائل و مشکلات، بردبارانه و شجاعانه به مبارزه برمیخیزد و ثابت میکند که زمینخورده را قدرت دوباره برخاستن است نشان میدهد که در بحبوحه مشکلات و نامرادیها، میشود صبور و مقام بود، میشود پاک و درستکار بود، میشود با تلاشی دوباره از نو آغاز کرده موفق و سربلند شد...
***
بخشی از داستان:
پری بر روی صندلی راحتی نشسته بود، روسری حریر سیاهی بر صورت خود کشیده بود و قطرات اشک چون شبنم صبحگاهی از گوشه چشمانش فرو میغلتید و به گذشته سیاه و غمبارش فکر میکرد. زندگی گذشتهاش همه درد بود، که حالا همانند پرده سینما از جلوی چشمان زیبا و گیرایش رد میشدند...