ایمان صحاف قانع (۱۳۶۴) نویسنده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«استفاده از تحلیل رویا در روانکاوی و چگونگی فرآیند وسواسهای ذهنی و درگیر شدن بخشهای مختلف وجود در خلال داستان مدنظر قرار داده شده است و دید من به داستان از نگاه یک تحلیلگر روان بوده است و بسیار علاقهمند هستم تا تحلیلهای سایر دوستان را هم که با نگاه روانکاوانه داستان را میخوانند بدانم.
اما دلیل مهم دیگری که شاید از همه انگیزههای دیگر برایم جذابتر بوده است، نگاه کردن به درونمایه ترسها و نگرانیهای خودم به عنوان یک درمانجو و نه درمانگر بوده است. وقتی به ترسهای واقعی خودم در روابط عاطفی و مراحل مختلف زندگی نگاه میکنم موارد روشنی به نظرم میرسد و همیشه کوشش کردهام با نهراسیدن و خیره شدن بر آنها به ریشههای احتمالی و پویایی خاص آنها توجه کنم. اما کاویدن سیستم روانی فرد بدون کمک گرفتن از یک تحلیلگر زبردست کار بسیار مشکلی است و در اکثر موارد ما جز نشانههای سطحی بیماریهای روانمان چیزی از آنها اداراک نمیکنیم و آن ریشههای ناخودآگاه نشانهها برایمان پنهان باقی میمانند. در حقیقت دفاعهای روانی ما اجازه رسوخ به لایههای عمیقتر ذهن را به خودمان نمیدهند و تنها در فرآیند سخت روانکاوی است که یک ناظر بیرونی که با پویایی دفاعهای روانی آشنایی دارد میتواند ما را یاری کند تا به ریشههای ترسها و نا امیدیهایمان نگاهی بیاندازیم. اما من روش جالبی را برای کاویدن ذهنم پیش گرفتم و آن نگارش یک داستان و جان بخشیدن به ترسهایم و رویکردهای خودآزارانه و دگر آزارانهام در برخورد با آن ترسها در بستر داستان بود.»