جُرج اُرول (۱۹۵۰-۱۹۰۳)، نویسنده انگلیسی است.
«مزرعه حیوانات» یا «قلعه حیوانات»، یکی از مشهورترین رمانهای ارول است.
در مقدمه نسخه اوکراینی رمان که در سال ۱۹۴۷ به چاپ رسید، اُرول اینگونه نوشت که قصد داشته است کتابی با زبان ساده بنویسد تا به مردم عادی انگلستان، که قرنها از سنت آزادی و عدالت بهرهمند بودند، نشان بدهد یک نظام تمامیتخواه چهگونه نظامی است.
تجربهاش در اسپانیا به وی نشان داده بود «پروپاگاندای یک نظام تمامیتخواه چهقدر راحت میتواند باورهای افراد روشن جامعه را در کشورهای دموکراتیک به انقیاد خود بکشد».
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«برای یکبار در زندگی، بنجامین حاضر شد از قانونش عدول کند. با صدای بلند چیزی را که بر دیوار نوشته شده بود خواند. بر دیوار دیگر چیزی جز یک فرمان نبود: همه برابرند، اما بعضی برابرترند.
پس از این ماجرا دیگر به نظر حیوانات عجیب نیامد که فردای آن روز خوکهای ناظر وقتی به مزرعه آمدند همه شلاق به دست داشتند. دیگر عجیب نیامد وقتی شنیدند خوکها رادیو خریدهاند و تلفن کشیدهاند و روزنامه میخوانند. دیگر وقتی ناپلئون را میدیدند که قدم میزند و پیپ در دهان دارد تعجب نمیکردند. و وقتی خوکها لباسهای آقای جونز را ار قفسه بیرون کشیدند و میپوشیدند و شخص ناپلون با کت سیاه و چکمهی چرمی بیرون میآمد و ماده سوگلیاش لباس خانم جونز را که روزهای یکشنبه میپوشید بر تن میکرد تعجب نمیکردند.
یک هفته بعد، تعدادی درشکه تک اسبه وارد مزرعه شد. هیاتی از زارعین مجاور به منظور بازدید مزرعه دعوت شده بودند. همه جای مزرعه را به آنها نشان دادند و آنها همه چیز را بهویژه آسیاب بادی را تحسین کردند. حیوانات با کمال دقت سرگرم وجینکردن علفهای هرز از شلغمها بودند، حتی سرشان را از زمین بلند نمیکردند و نمیدانستند که از خوکها بیشتر هراساناند یا از آدمها».