تخم‌مرغ‌ها

«تخم‌مرغ‌ها» نوشته جری اسپینلی (۱۹۴۱)، نویسنده آمریکایی داستان‌های کودکان است. تخم‌مرغ‌ها که در سال ۲۰۰۷ نوشته شده یک رمان نوجوان است. در بریده‌ای از کتاب می‌خوانیم: «پریم‌رز ایستاد. نور چراغ‌قوه را به صورت خودش انداخت و انگشتش را به علامت سکوت روی لبش گذاشت. دستکش‌ها را از جیبش درآورد و دستش کرد. دیوید هم همین‌طور. به زمین اشاره کرد و چهاردست‌وپا روی زمین قرار گرفت. دیوید هم با یک شانه بالا انداختن کوچولو، همین کار را کرد. شروع کردند به چهاردست‌وپا رفتن. ساقه‌ی مرطوب علف‌ها که با نور چراغ‌قوه به رنگ سرخ درمی‌آمدند، به چشم دیوید مثل کابوس بودند، به بینی او می‌خوردند و روی گونه‌هایش مالیده می‌شدند؛ برگ‌های خیس علف‌ها، گوش‌هایش را لیس می‌زدند. خیسی زمین به‌طور مستقیم از مفصل‌ها و زانوها به بدنش نفوذ می‌کرد. او از شکار کرم متنفر بود. همان‌طور که جان یخچالی به آن‌ها یاد داده بود، در یک مسیر و درست کنار هم به سمت جلو چهاردست‌وپا جلو می‌رفتند. هر کِرمی که سر راهشان سبز می‌شد، مال آن‌ها بود. جیرجیر یک عالمه جیرجیرک ناپیدا، صدای خش‌خش آن‌ها را پنهان می‌کرد. تازه کارشان را شروع کرده بودند که پریم‌رز یهو از جا پرید، دستش را بالا گرفت. نور قرمز چراغ‌قوه‌ی دیوید پنج سانتی‌متر از چیزی که از نوک انگشت‌های دستکش پریم‌رز آویزان بود و وول وول می‌زد را روشن کرد. یک کرم معمولی بود. پریم‌رز آن را در پارچ خودش انداخت و با خنده‌ای مغرورانه، پنج انگشتش را بالا گرفت: پنج سنت برای او. دیوید یک کرم دید، یک کرم پنج سانتی‌متری دیگر. آن را گرفت و جلوی صورت پریم‌رز تکان تکان داد و زبانش را برای او درآورد. پنج سنت هم برای دیوید. تا چندین دقیقه‌ی بعدی، هر دوی آن‌ها فقط چند مُشت کرم پنج یا هفت هشت سانتی‌متری گرفتند. دیوید حساب ثروت رو به افزایشش را نگه می‌داشت: بیست سِنت... بیست و پنج و... سی.»