«گمشده» نوشته مهدی مرادی، نویسنده جوان ایرانی است. در بخشی از کتاب میخوانیم: سیاهی شب صحرا را پوشانده بود. مردم آرام بودند و با لطافت از تیرگی صحرا استفاده میکردند. زیبایی صحرا زمانی به چشم میآید که ستارگان درخشان درآسمان جلب نظر میکنند. به سمت دوره قافله بانان با چند مسافر در دور تا دور آتش رفتم و در کنارشان نشستم. ساربانی که سنش از بقیه بیشتر بود و موهایش رنگ پریدهتر شروع کرد به سخن گفتن: بیست و چند سالی میشود که ساربانم. درست زمانی که تمام صورتم همچون پشت لبانم سبز شده بود به این کار روی آوردم. میخواستم الهیات بخوانم، شاید هم فن آموزی. پدرم اصل و تباری نداشت و من هم نمیخواستم مثل او شوم، اما زندگیام چنین چنین چیزی را برایم نساخت. شاید هم خودم باید به این فکر میکردم که آیندهام چه میشود و خودم باید چگونه تغییرش دهم. در هر صورت ساربان شدم. هر دفعهای که مسافران جدید با من هم صحبت میشوند، زندگی نامهام را برایشان میگویم و بیان میکنم که چگونه هدفم تغییر یافت. عاشق مسافرت و صحرا بودم و مکه هم علت سومی شد برای زندگی الانم. شما تا هفته دیگر به مکه میرسید و وقتی لذت دیدار خانه خدا را درک کردید، به این فکر فرو میروید زمانی که به خانه تان برگشتید سخت کار کنید و هر چه زودتر پولی را برای سفر دوباره به شهر خدا جمع کنید. اما وقتی که مثل من صحرا برایتان مشکلی عظیم نباشد، این فکر در ذهن شما زاد و ولد میکند که زندگیتان را در مسیر سفر بگذارید. شاید از اینکه زندگی راحتی داشته باشم سخت ناراحت باشم ولی هرگز افسوس نمیخورم. خدا این را خواسته که زندگیام این چنین شود و من هم خوشحال از اینکه سالی چند بار خانه خدا را زیارت میکنم.
ویژه دستگاه های Android
دانلود از گوگل پلی دانلود از کافه بازار دانلود از مایکتویژه دستگاه های iOS
دانلود از اناردونی