«بهار لعنتی» نوشته پاتریک مودیانو (۱۹۴۵)، نویسنده فرانسوی برنده جایزه نوبل ادبیات است. در بخشی از این رمان میخوانیم: یک روز صبح زود در کافهای در میدان دانفر روشرو تنها نبودم، دختری همسنوسال خودم همراهم بود. ژانسن درست میز روبهروی ما نشسته بود و با لبخندی بر لب به ما نگاه میکرد. کیف بزرگی به همراه داشت که روی صندلی نمدی کافه، کنار خودش گذاشته بود. از داخل کیفش یک دوربین عکاسی حرفهای بیرون آورد. یک دوربین رولیفلکس آلمانی که آن روزها مخصوص عکاسی حرفهای بود. اصلاً متوجه نشدم که لنز دوربینش را روی ما متمرکز کرده است. حرکاتش بسیار سریع و درعینحال با خونسردی کامل همراه بود. تنها چیزی که میتوانم بگویم این است که یک دوربین رولیفلکس داشت و بهغیراز این دربارۀ جنس و نوع کاغذی که روی آنها عکسها را چاپ میکرد یا روشی که به کار میبرد تا بازی نور و سایه را به آن زیبایی در عکسهایش رقم زند، هیچ نمیدانم. به خاطر دارم همان روزی که برای اولین بار ملاقاتش کردم، از او پرسیدم بهترین دوربین عکاسی کدام است؟ شانههایش را بالا انداخت و گفت که شخصاً دوربینهای پلاستیکی مشکیرنگ را که در اسباببازیفروشیها پیدا میشود به بقیه ترجیح میدهد. او ما را به کافهای دعوت کرد و از ما خواست تا بازهم مدل عکاسیهایش شویم، اما این بار در خیابان. سفارشی از مجلهای امریکایی داشت در ارتباط با موضوع عکاسی از نسل جوان در شهر پاریس و حالا او ما را انتخاب کرده بود. به گفتۀ خودش این سادهترین و سریعترین راه برای او بود و اضافه کرد حتی اگر عکسها رضایت مجلۀ امریکایی را جلب نکند، برایش کوچکترین اهمیتی ندارد. فقط میخواست سفارش را به سرانجام برساند. درحقیقت آن سفارش صرفاً برایش جنبۀ ارتزاق داشت. از کافه که بیرون آمدیم و زیر آفتاب در خیابان قدم زدیم، شنیدم که زیر لب گفت: «بهار لعنتی».
ویژه دستگاه های Android
دانلود از گوگل پلی دانلود از کافه بازار دانلود از مایکتویژه دستگاه های iOS
دانلود از اناردونی