«همه‌ی صبح‌های دنیا» نوشته‌ی پاسکال کینیار (۱۹۴۸) نویسنده‌ی فرانسوی است.
این رمان داستان دو نوازنده و موسیقی‌دان مشهور فرانسوی، مارن ماره و سنت کلمب است. مارن ماره برای فراگیری موسیقی به منزل سنت کلمب می‌رود و در رفت و آمدهایش درگیر روابطی عاطفی با اعضای خانواده سنت کلمب می‌شود. این رمان برگرفته از حکایت‌هایی است که از زندگی این موسیقی‌دان قرن هجدهم روایت شده است.
در بخشی از کتاب می‌خوانیم:
آغاز فصل بهار بود. داشت او را از کلبه بیرون هُل می‌داد. هر کدام ویول به‌دست زیر نم‌نم باران بی‌هیچ حرفی از باغ گذشتند و سپس با سروصدای زیاد وارد خانه شدند. آقای دو سنت کلمب با صدای بلند دخترانش را صدا زد. عصبانی به‌نظر می‌آمد. گفت: بروید آقا! بروید! باید گوش را به‌وجد آورد.»
توانت دوان‌دوان از پله‌ها پایین آمد. نزدیک پنجره‌ی بزرگ نشست. مادلن آمد هم آمد. مارن ماره در جست‌وجوی آکوردی که مقابل پادشاه در نمازخانه اجرا کرده بود، ویلوش را میان پاهایش قرار داد. چشمان مادلن جدی‌تر شد. فضا پُرالتهاب بود، مانند تاری که نزدیک به پاره شدن باشد. همان‌طور که مادلن قطره‌های باران را با دستمالش از روی ویول پاک می‌کرد مارن ماره نجواکنان در گوشش تکرار می‌کرد:
«از این خشمگین است که دیروز در نمازخانه برای پادشاه نوازندگی کردم»
