«بریتماری اینجا بود» نوشته فردریک بکمن (۱۹۸۱) نویسنده موفق سوئدی است. او نویسنده «مردی به نام اوه» و «مادربزرگ سلام رساند و گفت متأسف است» است. بریت ماری منظم است. یک به همریختگی ساده در کشو میتواند بدترین چیزی باشد که بریت ماری را رنجیده خاطر میکند. او هرگز عادت به قضاوت کسی ندارد، فقط اینکه، گاهی برخی افراد پیشنهادهای او را انتقاد برداشت میکنند؛ او اما هرگز چنین قصدی ندارد. در درون این زن عجیب و مشغول، انسانی هست با آرزوها، رویاها و تصورات بسیار فراتر از آنچه دیگران از ظاهر او برداشت میکنند. در دهکده کوچک بورگ که فقط یک خیابان اصلی دارد که از این سر تا آن سر شهر میرود، بریت ماری پس از آنکه متوجه خیانت همسرش میشود، در یک مرکز به عنوان مستخدم کار میکند. قدم به قدم بریت ماری ماجراهای جالبی را پشت سرمیگذارد و حتی از مربیگری تیم فوتبال بسیار ضعیف بچههای شهر نیز سردر میآورد. این کتاب رمانی طنزآمیز و مفرح و در عین حال عمیق و فراموش ناشدنی است. در بخشی از کتاب میخوانیم: بریتماری تا جای ممکن با حس نیت میگوید: «خوشحال میشم بدونم کار تعمیر ماشینم به کجا رسیده.» یک کسی سرش را میخاراند. «حتماً، حتماً. معلومه. ماشین. میدونی چیه، بریتماری، باید یه چیزی بپرسم: در واسهات مهمه؟» بریتماری بهتزده میپرسد: «محض رضای خدا منظورتون از این حرف چیه؟» یک کسی بازوهایش را از هم باز میکند. «میدونی چیه، فقط سؤال میکنم. رنگ: اگه واسه بریتماری مهمه، خب میفهمم. درِ زرد: ردیف نیست؟ واسه همین، از بریتماری میپرسم: در واسه بریتماری مهمه؟ اگه مهم نیست، پس ماشین بریتماری، به قول گفتنی، روبهراهه! اگه در مهمه... خودت میدونی دیگه. شاید، چی میگن بهش؟ تحویلش طول داره!» بریتماری با صدای بلند میگوید: «خدا جون! ماشینم باید در داشته باشه!» «باشه، باشه، باشه. بریتماری، جوش نیار. فقط سؤال کردم. در: یه کم طول داره!»
ویژه دستگاه های Android
دانلود از گوگل پلی دانلود از کافه بازار دانلود از مایکتویژه دستگاه های iOS
دانلود از اناردونی