منصور انوری، نویسنده برنده جایزه جلال آلاحمد است.
قهرمانان اصلی داستان دو شخصیت مرئی و نامرئی هستند که در واقع این دو شخصیت دوست هستند و وقتی روس ها به ایران حمله می کنند شخصیت نامرئی به نام «مرگان» در ابتدای هجوم متفقین به مدت ۹ ساعت و به تنهایی در تنگه باجگیران این جاده با آنها مبارزه کرده است.
این شخصیت که نامرئی است شروع به ضربه زدن به منافع روسها میکند. شخصت مرئی هم یک سرجوخه ژاندارمری با نام سیدرضا شریفی است که به یک افسر زن تاجیک که در ارتش روسیه خدمت میکند علاقمند می شود.
این خانم که عالیه نام دارد دانشجوی پزشکی است که در ارتش خدمت می کند و بعد با هم فرار می کنند. سید رضا ۳۵ سال از کشور خارج میشود و به این بهانه، در قسمتی از رمان حضور ندارد و دوباره در روزهای آغاز جنگ تحمیلی در حالی که پیرمردی است به ایران برمی گردد و به خرمشهر میرود و مجددا به داستان بازمیگردد.
در مجموع، شخصیتپردازی نامریی و انتخاب نام مَرگان برای قهرمان این رمان که مانند روح در تمام نقاط حاضر بوده و حس مرگآور برای سربازان روسی به همراه داشته، یکی از نقاط مثبت رمان جاده جنگ است.
علاوه بر این دو شخصیت مرئی و نامرئی، در حدود ۱۰۰ شخصیت دیگر هم در این مجموعه وجود دارد که به فراخور زمان وارد صحنه می شوند.
شباهت هایی میان «جاده جنگ» و «برباد رفته» مارگارت میچل دیده می شود که به نظر می رسد به دلیل موقعیتهای زمانی و مکانی و همچنین ادبیتر بودن «بر باد رفته»، نویسنده «جاده جنگ» سعی کرده به عنوان الگوی نگارشی خود گوشه چشمی هم به این رمان به یادمادنی داشته باشد.