«کامیون جوهر» رمانی است از ویلیام کندی (۱۹۲۸) نویسنده و روزنامهنگار آمریکایی است که در آلبانی تحصیل و زندگی کردهاست. او در سال ۱۹۸۴ برنده جایزه ادبی پولیتزر شد. کامیون جوهر اولین اثر این نویسنده است.این کتاب، داستان شاهکارها و اعمال «بایلی»، یک نویسنده مقالات در روزنامه است که در یک اعتصاب روزنامه گرفتار میشود. کندی با سبکی کنایهآمیز، توانستهاست داستان مشاهداتش درباره زندگی یک کاتولیک ایرلندی را در آلبانی بنویسد.
منتقدان ادبی این داستان را رمانی نویدبخش دانسته و تمجید کردهاند.
بریدهای از داستان:
ـ صبح به خیر!
این سخن همچون ترانهای بود که بیلی را بار دیگر در تاریکی به هوش آورد. رایحه مایع بعد از اصلاح به مشام میرسید. ناگهان اتاق کاملا روشن شد. زنی جوان با لباس توری، سینی صبحانه را به طرف او که در تختخواب دراز کشیده بود، حمل میکرد.
بدن بیلی درد میکرد و شکمش میسوخت. دستهایش برای نخستین بار از زمانی که بیمارستان را ترک کرد، جلو و مچهایش با گاز و چسب بانداژ شده بود، ولی به او دستبند زده بودند. ملحفههای تختخواب را بلند کرد و دید که پیژامای ابریشمی آبی به تن دارد. قوزک پاهایش نیز مثل دستهایش، غل و زنجیر داشت، ولی درمان شده بود. گونهها را لمس کرد، بازوانش درد گرفت. فهمید که صورتش را در خواب اصلاح کردهاند. بنابراین رایحه مایع اصلاح، از صورت خودش بود.
زن جوان گفت:
ـ متفاوت به نظر میرسی. هیکلدار و بامزه شدهای!
سینی را روی میز گذاشت، ملحفهها را مرتب کرد و بالش پشت بیلی را تکان داد. به مرد کمک کرد بنشیند و سپس سینی را کنار دست او گذاشت.
بیلی پرسید:
ـ باید با دستبند غذا بخورم؟
ـ نمیتوانی بخوری؟
ـ نه!
ـ ظاهرآ به تو فرصتی دادهاند. دستکم از اینکه بالای سرت باشند، بهتر است، نه؟
ـ کاملا درست است.
ـ ظاهرآ مرا نمیشناسی!