«شیرینترین رویاها» داستان بلندی از دوریس لسینگ، نویسنده انگلیسی است. او در ۱۹۱۹ در یک خانواده انگلیسی مقیم کرمانشاه ایران متولد شد. پدرش کارمند بانک شاهنشاهی و مادرش پرستار بود، در سال ۱۹۴۹ به انگلستان رفت و اولین رمانش به نام «علفزارها آواز میخوانند»، در سال ۱۹۵۰ چاپ و منتشر شد. او به خاطر مجموعهای شامل پنج رمان کوتاه به جایزه سامرست موام را دریافتکرد و در سالهای ۱۹۸۱و ۱۹۸۲ جایزه عالی ادبیات اروپا از کشور و جایزه شکسپیر از جمهوری فدرال آلمان را از آن خود ساخت، همچنین جایزه یادبود دیوید کوهن، ادبیات انگلستان و جایزه مشترک کشورهای اسپانیا و اتریش را در سال ۲۰۰۱ میلادی کسب کرد. وی که در سال ۲۰۰۷ جایزه نوبل ادبیات راهم دریافتنمود، در سال ۲۰۱۳ زندگی را بدرود گفت. شیرینترین رویاها داستانی خانوادگی است که سرنوشت افراد مختلفی را پیگیری میکند. فرانسیس زنی است که از شوهرش جدا شده و همراه با مادرشوهر و دو پسرش در خانه بزرگی زندگی میکند. به مرور زمان، دوستان فرزندان فرانسیس که تعدادشان زیاد است و همچنین افراد دیگری ساکن این خانه و وارد خانواده میشوند که روند زندگی و سرنوشت آنها موضوع داستان است: ویلهلم زمانی سیلویا را در آن خانه دید که او بعد از یک هفته کار سخت، خسته و کوفته داشت به طبقه بالا و به طرف اتاق خود میرفت، لذا خواست نظر او را به عنوان یک پزشک در مورد جولیا جویا شود که سیلویا پاسخ داد: «متأسفم، نسخهام را به همراه نیاوردهام.» و بعد از کنار او عبور کرد و وارد اتاق خواب و بستر خود شد و باز هم از فرط خستگی خیلی زود خوابش برد. جولیا که از هال طبقه بالا صدای گفتگوی آن دو را شنیده بود، با لحن آزردهای زیر لب زمزمه کرد: «نسخهای را به همراه نیاوردهام!» و با خود اندیشید: «حالا که حالم مساعد نیست، همه علیه من برخاستهاند. غیر از این چیز دیگری نمیتواند باشد، و حالا همین مانده بود که سیلویا علیه من بلند شود.
ویژه دستگاه های Android
دانلود از گوگل پلی دانلود از کافه بازار دانلود از مایکتویژه دستگاه های iOS
دانلود از اناردونی