«ماهعسل در پاریس» رمانی از نویسنده زن معاصر انگلیسی، جوجو مویز (۱۹۶۹) است. در این کتاب هم مویز مانند دیگر کتابهایش به دنبال شرح حال و هواهای عاشقانه و رابطهها است. دو زوج جوان، علاقه بین آنها و زندگیشان در طول زمان در این کتاب روایت میشود.
«ماه عسل در پاریس» دو داستان دارد که به صورت یکی در میان روایت میشوند. اول دختر جوانی که با شوهر پولدارش برای ماه عسل به پاریس آمده اما مرد که بیشتر در فکر کار خود است وقت زیادی برای همسرش نمیگذارد و باعث ایجاد احساسات ناخوشایند در او میشود و دیگری داستانی که در سالها قبل میگذرد، دختر فروشندهای با مرد نقاشی ازدواج کردهاست اما یکی از مدلهای نقاش باعث برانگیختن حس ترس و حسادت درونی او شدهاست:
در این سه هفتهای که همسر ادوارد لِفوره شده بودم و در چند ماه قبل از آن کشف کرده بودم تعداد افرادی که به همسر جدیدم بدهکارند خیلی بیشتر از مهارتش بهعنوان یک نقاش است. ادوارد بخشندهترین مردی بود که میشناختم، اما با سرمایهگذاری کمتری هم بخشنده بودنش حفظ میشد. او بهقدری آسان آثارش را میفروخت که باعث حسادت دوستانش در آکادمی ماتیس۱۱میشد، اما بهندرت به خودش زحمت میداد از آنها بابت فروش نقاشیهایش درخواست پول کند و به جای پول، از آنها رسیدهای پاره پورهای گرفته بود که هر روز تعدادشان زیاد و زیادتر میشد. درحالیکه دو همکارش در گالری دوشامپ، بِرسی و استیگلر، خیلی راحت میتوانستند هم آثار نقاشیشان را خلق کنند و هم شکمشان را سیر کنند؛ درحالیکه ادوارد یک هفته فقط گوشت خوک خمیرشده با نان و پنیر میخورد.
من وقتی از جزئیات وضعیت مالی ادوارد باخبر شدم وحشت کردم، نه بهخاطر اینکه پول نداشت! - من وقتی او را دیدم حدس میزدم که نمیتواند پولدار باشد- بلکه بهخاطر اینکه حرفزدن از پول با دوستانش او را آزار میداد.