ایثار

- رمان برای چاپ ارسال شده است و قسمت جدیدی از آن منتشر نخواهد شد - رمانی که در دست تحریر دارم ، شامل دو بخش است.بخش اول درباره ی وقایع جنگ داعش در کردستان عراق است..مردم مظلومی که از دهه های گذشته همیشه در زجر،سختی و عواقب جنگ دست و پا زده اند و حالا که داشتند روی آرامش را می دیدند،بازهم عده ای جهنمی و شیطان صفت زندگی،ناموس و وطنشان را به تاراج بردند،راستی از چه هست که کُردها انقدر دچار سختی و بی عدالتی می شوند. در این رمان از یک خانواده ایرانی عراقی سخن خواهیم گفت. مادر خانواده کرد عراق و پدر خانواده ایرانیست. هستند. در طی سفری که به خاطر آرمانهای انسان دوستانه ی مادر خانواده است به دیار او می روند. اما جنگی که داعش راه انداخته باعث می شود که نه تنها پدر خانواده از دست برود بلکه کل زندگی آنها هم دچار تنش شود و مجبور می شوند به ایران بیایند. که ایران آمدن آنها هم یک حماسه بزرگ است که توسط مدافعان حرم صورت می گیرد. و در ادامه و بخش دوم رمان معضلات خانواده ی جنگ زده و عشق پسر و دختر خانواده مورد بررسی قرار می گیرد. من می دانم که زبانم قاصر است از به تصویر کشیدن وقایع دلخراشی که برای هم دینانم اتفاق می افتد ، به قول معروف شنیدن کی بود مانند دیدن...اما بارها خودم را در موقعیت آنها قرار داده ام. برایشان دل می سوزانم و احترام قایلم. و به جوانان وطنم افتخار می کنم که جانشان را برای اهل بیت در طبق اخلاص می گذارند و ناموس پرستی آنها شهره ی آفاق است. در ادامه شهر سنجار را به شما معرفی می کنم؛ شنگال (به زبان کُردی)،سنجار(به زبان عربی)،شهری است در استان نینوا،در شمال باختری عراق.که جمعیت این شهر ،در سال ۲۰۱۳، بیش از ۸۸هزار نفر بوده است.اکثریت مردم این شهر از کردهای ایزدی هستند.و اقلیتی از آشوریان مسیحی و عربهای سنی و تعدادی هم از شیعیان در آن زندگی می کنند. در اوت۲۰۱۴ نیروهای دولت اسلامی عراق و شام یا همان داعش ،شهر شنگال را به تصرف خود در آوردند. و ۲۰۰۰ نفر از افراد غیر نظامی اعم از اکثریت ایزدیان و همینطور مسیحیان و شیعیان و سنی ها را کشتار کردند.این اتفاق در ۶ و ۷ اوت رخ داد.در روز ۲۰ دسامبر ۲۰۱۴در پایان یک حمله ی بزرگ تا شهر شنگال پیشروی کردنداما مقاومت سر سختانه مبارزان داعش درقسمت جنوبی شهر موجب شد تا نتوانند تمام شهر را، به تصرف خود در بیاورند.امادر روزهای بعد نیروهای نظامی اقلیم کردستان بانام پیشمرگه وگروه مقامت نیروهای داوطلب ایزدی و مدافع خلق وابسته به حزب کارگران کردستان با رشادت توانستند شهر شنگال را از حرامیان داعش پس بگیرند. ده ها هزار ایزدی به کوه های سنجار پناهنده شدند.نیروهای داعش مردان را می کشتند و زنان و کودکان را به اسارت می بردند،به زنان و دختران دوشیزه تجاوز های پی در پی می کردند .و بعد آنها را برای جهاد نکاح می بردند یا به عنوان برده می فروختند.جنایات بسیار زیادی در این منطقه اتفاق افتاد که در نوع خود از شنیع ترین و دلخراش ترین وقایع تاریخی جهان است. نیروهای داعش دختران یک تا نه ساله را به بالاترین قیمت می فروختند و حتی گاهی بعضی از زنان را با بشکه های بنزین ، نفت ویا سلاح معاوضه می کردند.در یک روز بارها به دختران بی گ*ن*ا*ه تجاوز می کردند و آنها را میان یکدیگر دست به دست می چرخاندند.تا جایی که بعضی از این دختران بیش از ۶ صاحب مختلف داشتند. نیروهای پیشمرگه ی کردستان ایران و عراق رشید مردان و دلاور زنانی هستند که جان خود را برای ناموس و سرزمین کرد و مردم مظلوم فدا می کردند و معنای واقعی ایثار را احیا می کردند.در بین این نیروها ،جوانان و مردان ایرانی ، راد مردانی بوده و هستند که به بسیاری از مردم شمال عراق،کردستان و مردم سوریه کمک کردند و برای دفاع از حرم مطهر حضرت زینب و امام حسین جان خود را دادند،و چه بسا یکی از معانی دفاع از حرم ،دفاع از ناموس مسلمانان منطقه و یکتا پرستان دیگری است که مورد وحشیانه ترین اعمال قرار گرفته اند. لازم می بینم، کمی هم اطلاع رسانی داشته باشم درباره ی ایزدیان، ایزدیان اقلیتی از کرد هایی هستند که در استان نینوا در شما عراق و همچنین در سوریه زندگی می کنند،اساس اعتقاد این اقلیت ،بالاترین درجه حق،یعنی یزدان پاک است،یزدان پاک یا همان ایزد همان خدای زرتشتیان است،ایزدیان نه شیطان پرست هستند و نه آتش پرست.بلکه آنها خداوند احد و واحد را پرستش می کنند.ایزدیان مردمی هستند که جمعیتشان در دنیا حدود ۶۰۰هزار نفر است ودر کردستان عراق،کردستان ترکیه و سوریه و در آلمان زندگی می کنند. رمان مخلوطی از حقیقت و تخیل خود من است.قسمتهای حقیقی با توجه به اتفاقات حادث شده برای خانواده های ایزدی و شیعه مقیم مناطق شمال عراق و استان نینواست و سعی کرده ام تخیلاتم در اتفاقات روتین زندگی و جنبه های عاشقانه و گاهی وقایع حماسی باشد،به امید همراهیتان.