میدانی کوری چیست ؟
کوری همان عاشقیست که
چشمانش را میبندد و میخواهد به عشق جانی دوباره ببخشد ، میخواهد عشق را با دستان سردش متولد کند...
چشمانش را میبندد ، میخواهد نبیند ، بماند و از نوبسازد...
از نو بسازد خانه ی عشقی را که ویران شده !
دربنداجبارها بماند و عاشقی کند ...
من آماده ی لیلی شدنم !
و تو مجنون قصه ی من شدن را بلدی؟
فرق نمیکند تو مجنون باشی یا فرهاد ، فقط برای من باش !
و من تا ابد برای تو خواهم بود. من تو را که داشته باشم دربند اجبارهایت هم برایم طعم ازادی و عشق دارند ...