«احمد» نوشتهی علی اصغر بنده خدا است. این کتاب برشی از زندگی و زمانه سید احمد آقا خمینی، فرزند بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
بضی وقتها به همسرش میگفت: «ببین فاطی جان! هر کسی یک عیبی دارد، من هم عیبم این است که گاهی از تو و خانواده دور میشوم. تو تصور کن همسرت راننده کامیون یا ... است که باید بیشتر روزها به مسافرت برود و کمتر به خانه بیاید. من هم مجبورم به خاطر شغلم به این طرف و آن طرف بروم».
با لباس مبدل اعلامیههای امام را پخش میکرد. حتی به خاطر این کار به زاهدان رفت و از آن جا به پاکستان.
وقتی فهمید همسرش امتحان دارد اتاقی در گوشه حیاط منزل امام آماده کرد. گفته بود هر روز سر وقت برای همسرش ناهار بیاورند. خودش در خانه میماند. از بچهها مراقبت میکرد، به نظافت خانه میرسید. حتی به درس خواندن برادر خانمش هم رسیدگی میکرد.
میگفت: «من به فاطی حق میدهم. او صبح زود از منزل خارج شده و تمام ساعتهای روز درس خوانده و بعد از ظهر که به منزل میآید خسته است و من وظیفه دارم تمام کارهای خانه را انجام بدهم. بعد از ظهر، حتی یک لحظه استراحت نمیکنم، که مبادا الآن فاطی سر برسد و ظرفهای نشسته ناهار هنوز مانده باشد».