«خاطرات ادبی یک استاد» خاطرات استاد بزرگ نثر فارسی، سعید نفیسی (۱۳۴۵-۱۲۷۴) از زندگی پربار علمی و ادبیاش است. به گفتهی استاد عبدالحسین زرینکوب، نفیسی شخصیتی است چند بُعدی: مورخ، محقق، ادیب، منتقد، نویسنده، مترجم، زبانشناس و روزنامهنگار. نثرش ساده و شیوا و بیتکلف و با لطف بیان همراه و همساز است. بریدهای از این خاطرات شیرین استاد را میخوانید: در زمان ما؛ یعنی در آن زمان که من وارد ادبیات شدم، تازه هفت هشت سالی بود که به طفیل حکومت مشروطه، ادارات و وزارتخانههایی که از همان خانها و شاهزادهها تشکیل شده بودند و میرزاهایی که دستوپا داشتند، خود را بههر زرنگی و پشتهماندازی بود درین ادارات جا کرده بودند. سالها ثبات و ضباط و منشی میماندند و بههزار جان کندن «رئیس شعبه» یا «رئیس اداره» میشدند، شقالقمر کرده بودند. دو مستشار فرانسوی، چند مستشار بلژیکی هم در برخی از ادارات نشانده بودند. ازین میرزاها کسانی که زبان فرانسه سرودست شکستهای یاد گرفته بودند، البته نانشان توی روغن بود زیرا که مترجم جناب مستشار میشدند و آنوقت دیگر خر بیار و معرکه بار کن! در میان وزرایی که از صدر مشروطیت تا آنروز بر سر کار آمده بودند و شماره ایشان به چهل میرسید بیش از سه چهار تن با جناب مستشار همزبان نبودند؛ ناچار مترجم جناب مستشار فرانسوی یا بلژیکی برای ایشان تره خرد نمیکرد و بههمینجهت خدا میداند چند هزار دل در شهر طهران در آرزوی آن بود که مترجم یکی از مستشارها باشد! ازین مترجمان داستانها دارم. خیلی دلم میخواهد روزی فرصتی بکنم و ترجمههای بسیار مضحکی را که از ایشان بهیاد دارم برای شما بنویسم. همینقدر بهیاد داشته باشید که همین سه چهار تنی که قدری زبان میدانستند پشت سر هم وزیر میشدند تا بتوانند معضلات گوناگون آن روز ایران را با همین چند مستشار فرانسوی و بلژیکی حل بکنند. ناچار حدس میزنید که همه کارهای دولت در آن روزگار دور انگشت ایشان میگشت. اینک تنها دو تن از ایشان زندهاند و خیلی دلم میخواهد قدری با همان زبانی که وسیلهی ترقی و سالها کامروایی ایشان شدهاست با ایشان حرف بزنید تا بدانید چند مرده حلاجند!
ویژه دستگاه های Android
دانلود از گوگل پلی دانلود از کافه بازار دانلود از مایکتویژه دستگاه های iOS
دانلود از اناردونی