«متولد یازدهم شهریور» نوشته داود بختیاری دانشور (۱۳۴۷)، بر اساس زندگی شهید محمود کاوه، از سرداران دفاع مقدس است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
حال عجیبی دارم. همیشه این موقع سال وجودم پرمیشود از غم. غلت میزنم تو رختخواب. حال مدرسهرفتن ندارم. سر میچرخانم طرف طاقچه. پر است از قابعکس. عکسهایی که همهشان تکهای از خاطرات جبهه را برایم زنده میکنند. عکس محمود کاوه را جلوی همه قابعکسها گذاشتهام. با چشمهای خوابآلود زل میزنم توچشمهای روشنش. یکهو بغضم میترکد. صورتم را میچسبانم رو بالش و تا میتوانم گریه میکنم. به صدای گریهام، همسرم زهرا و پسرم محمود میآیند تو اتاق.
ـ حسن؟!
با دست اشاره میکنم بروند بیرون و در را ببندند. بیهیچ اعتراضی میروند. زور میزنم از جا بلند شوم. بلند میشوم. لباس تن میکنم و جلوی آینه میایستم. هیچقیافهی آقا معلمها را ندارم.
ـ عجب غلطی کردم کلاس تابستانی گرفتم.
یاد بچهها که میافتم، از حرفم پشیمان میشوم. همیشه فکر میکنم بچههایی که تجدید شدهاند، دلشان شکسته.
ـ تاریخ هم درس است که بچهها تجدید میشوند؟
یاد کتابهای تاریخ زمان خودمان میافتم. خودم هم زیاد از درس تاریخ خوشم نمیآمد. حفظ کردن آن همه اسم شهر و آدم و عهدنامههای مختلف و تاریخ جنگها مخ آدم را پوک میکرد.
امروز، روز آخر کلاس است. از لقمهای که زهرا برایم گرفته، گاز میزنم و استکان چایی را سر میکشم. محمود همچنان بُهتزده نگاهم میکند. پنج ساله است ولی اندازه مرد پنجاه ساله میفهمد. دستی به سرش میکشم و از خانه میزنم بیرون. شهر زیر دامن خورشید له له میزند.