داستان «تسبیح و بولدوزر» به قلم ابراهیم زاهدی مطلق، بر اساس زندگی شهید سیدمحمدتقی رضوی است.
شهید رضوی متولد مشهد بود که در جنگ تحمیلی در جهاد سازندگی خدمت میکرد و در سال ۱۳۶۶ در منطقه عملیاتی کربلای ۱۰ به شهادت رسید.
محمد از دور به جوانی چشم دوخته بود که نوشتههای رویماشین لندرور را میخواند: جهادسازندگی، استان خراسان.
محمد میخواست بداند جوان دنبال چه چیزی میگردد، چونبه نظر نمیآمد از افرادی باشد که از خراسان همراه آنها آمدهاند. او، جوان غریبه را از لحظهای زیر نظر گرفته بود که درجاده حمیدیه به اهواز منتظر ماشین ایستاده بود. محمدمیدانست که در این روزها که جنگ تازه شروع شده و مردمسوسنگرد و اهواز و خرمشهر دنبال راه فرار از جلوی تانکهایعراقی میگردند، به این راحتیها ماشین گیر نمیآید. به همیندلیل هم جوان غریبه از کنار جاده به سمت دشت سرازیر شده وبه سراغ چند لودر و بولدوزری رفته بود که در آن اطرافپراکنده بودند.