«مردی با جرعهای آب در مشت (بر اساس زندگی شهید محسن علیان نجفآبادی)» نوشته محمد کاظم مزینانی است که زندگی شهید و خاطراتی از آن برگوار را روایت میکند.
شهید علیان در سال ۱۳۳۹ درخانوادهای مذهبی در مشهد بهدنیا آمد و در سال ۱۳۶۴ در فلاویزان مهران به شهادت رسید.
بریدهای از کتاب:
رفته بودم جبهه. گفتم سری هم به محسن بزنم. توی اهواز، در یک پایگاه بود. دور از خط و درگیری، در آن پایگاه وظایفاداریاش را انجام میداد. یعنی همان کار گزینش و ارزشیابینیروها برای جذب در سپاه که کاری بود بسیار ظریف و مهم.
بعدازظهری بود که به آن جا رسیدم. پرسان پرسان، سراغش را گرفتم و همین طور رفتم و رفتم تا از یکرختشویخانه سر در آوردم. صدای سخنرانی میآمد. واردشدم. محسن پشتش به من بود و مرا نمیدید. رفتم جلوتر وخوب تماشایش کردم. نشسته بود سر یک تشت بزرگ، جلوییک کپه رخت و لباس و جوراب چرک و کثیف. دو تا پتوی شستهشده هم، آن طرفتر پای دیوار بود تا آبشان برود و آب اززیرشان راه گرفته بود. صدای سخنرانی هم از یک ضبط صوتبیرون میآمد که پای پنجره بود و محسن همین جور که لباسمیشست، به سخنرانی گوش میداد. برای همین متوجهی آمدنمن نشده بود.