بخشی از نمایشنامه کوارتت پر:
...
صدای زخمی: دارن تو تنم میلولن، حسشون میکنم تنها.
تنها:من هستم عزیزم، کمکت میکنم.
زخمی:من نباید تو رو با خودم میآوردم.
تنها:که مورچهها قورتت بدن؟
زخمی:لااقل جلوی چشمات منو نمیخوردن، تموم تنم مورچه زده تنها.
دلدار:[نور بر او و دلجو میتابد] تموم تنش مورچه زده دلجو، میبینی؟
دلجو:کاش میشد کمکشون کنیم.
دلدار:بیچاره مادراشون.
دلجو:خیلی بچهن، مثل تو. بابات چطور گذاشت بیای؟
دلدار:اون دیگه به من کاری نداره!
...