ژان میشل ریب، نمایشنامهنویس فرانسوی است.
در بخشی از مقدمه مترجم بر این نمایشنامه میخوانیم:
«برادری که ناگهان باهوشتر از دیگری میشود، پدری که نام دخترش را از یاد برده است، مردی که میخواهد مرغ دریایی شود، شیء خارقالعادهای که از اتاق خانه سر درمیآورد و کلی حکایت دیگر که خواننده را صائقه زده میخکوب میکند. ژان میشل ریب هم در پی همین لحظههاست، لحظههایی صائقهآسا که به انسان میگویند هنوز میتوان در رؤیا فرو رفت، لبخند زد و دنیای دیگری آفرید. هشت حکایت که عادات و زندگی روزمرهی ما را به سخره میگیرند، به زیر سؤال میبرند و سیر عبوس زندگی را ریشخند میکنند.
پس از نویسندگانی نظیر بکت و یونسکو که زبان تئاتر را دگرگون کردند و سبکی نوین در نمایشنامهنویسی پدید آوردند ژان میشل ریب نیز با تئاتر بدون حیوان نگرشی دیگر از پوچگرایی و ابسورد ارائه میدهد، اما نگرشی شاعرانه و نویدبخش. کلامش ابسورد است، دیالوگها گاهی بیسر و ته هستند، ارتباط بین انسانها به سختی برقرار میشود ولی همواره راه گریزی هست، امیدی به پرواز. هر کدام از این نمایشنامههای کوتاه درونمایهای مستقل دارد ولی در کنار هم مجموعهی منسجمی میسازند که در آن انسان امروزه مورد سؤال است، انسان در بند که سعی در رهایی خود دارد و آرزوی بازگشت به دریا یا پرواز را در سر میپروراند. و گاهی این شور و اشتیاق آنچنان با عالم واقعیت درهم میآمیزد که مرغ دریایی رؤیا، پَری از خود بهجای میگذارد.
این نمایشنامه جایزهی مولیر بهترین نمایشنامهی کمدی سال ۲۰۰۲ را از آنِ خود کرد و نویسندهاش جایزهی مولیر بهترین نویسندهی سال ۲۰۰۲ و جایزهی تئاتر سال ۲۰۰۱ فرهنگستان فرانسه را کسب نمود.»