«تراژدی تردید» و «عشیق» دو نمایشنامه به قلم رضا صابری (۱۳۴۷)، نمایشنامهنویس ایرانی است. این کتاب به مناسبت بیست و هفتمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر منتشر شده است. در بخشی از این کتاب میخوانیم: «حرّ ۱: من نه در پی نانم، نه در اندیشهی نام. من افسری از خیل افسران سپاه کوفه، به فرماندهی حصین بن نمیر، با چهار هزار نیزه زن و تیرانداز ماهر، فرمان دارم با هزار سوار آزموده، حسین را سایه به سایه در صحاری عراق تعقیب کنم. از قادسیه تا اکنون بیست منزل از منازل مکه و کربلا را طی کردیم. در آغاز در وادی صفاح و ذاتِ عرق و اکنون در کرانههای کربلا فرود آمدیم. دو سپاه هم عرض، یکی به شمارگان هزار سوار و دیگری به عدد صد مهاجر برابر یکدیگر آرایش نظامی گرفتهایم. (موسیقی) حرّ ۲: تو از جان امام من و از خان و مان امام آزادی چه میخواهی پسر یربوع. آیا او شخصی از اشخاص امرای شما را کشته که در پی بهای خونش هستید، یا مالی از اموال امرای شما را زایل کرده و یا به کسی از کسان سلاطین شما آسیبی رسانده که قصاصاش را میجویید. حرّ ۱: من مأمورم و معذورم. سپاهیگری کوفه شغل من است. از این طریق نان میخورم و معاش به خوان خانهام میبرم. کوفه خانهی امن و موطن انسانی من است. در این آتشی که لهیب شعلههایش دارد زبانه میکشد، نه دین میدانم و نه سیاست میفهمم، نه از اندیشهی امام آزادی تو آگاهم و نه از مقصود امیرم مطلع. (به همراه حرّ ۲) من همان کودک شش ماههی کوفیام که مادرم مرا به نام حرّ خواند، سرداری فاتح، در ضربههای شمشیر به فرمان تن و تفکر استادم و در شلیک دقیق نیزه و تیر به شش بند دشمن در سراسر کوفه نظیر ندارم. عافیت جویم و البته به شفاعت جد امام آزادی تو محتاجم و به این ترتیب دعا میکنم این نبرد خونین ختم به خیر بشود. با دلشورهگی به سراغ عمر بن سعد میشتابم، او پیش میآید.»
ویژه دستگاه های Android
دانلود از گوگل پلی دانلود از کافه بازار دانلود از مایکتویژه دستگاه های iOS
دانلود از اناردونی