«سه روز ابدی» نوشته محمد ابراهیمیان (۱۳۲۵) و «دیده بیدار» نوشته سعید تشکری (۱۳۴۲) دو نمایشنامه هستند که به مناسبت برگزاری چهارمین جشنواره تئاتر رضوی در سال ۱۳۸۵ منتشر شدهاند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«خنیاگر: نگاه کن تا بدانی چقدر دیدنی را ندیدهای![ رامشگر کجاوه را تزیین میکند. اکنون کجاوه به عماری باشکوهی میماند و خلیفه هارون بر آن جلوس کرده، حرکت میکند. دختر، عماری را میکشد. سر کرده، تَشتِ صله و سکه را میچرخاند و با شمشیر هارون، رقص را آغاز میکند. عماری میماند. دختر، کنیزکی نامی است و کنار هارون میماند.]
هارون: شمشیر من، خلیفه هارون، هنوز در دیار شاعران و کاتبان، غریب و تنها مانده است. غربت این شمشیر نه در ریختن خون است. که بسیار عیار و طرار است. غربتش از کلامی است که باید در خور این شمشیر سروده شود. هزار سکه در این بار عام، صلۀ شاعری است که این شمشیر را از غربت درآورد. اکنون نوبت کدام شاعر است؟
سلمی: یا امیر! من و پدرم شکاری شایسته برایتان داریم.
هارون: جای کلام شاعران را وعدۀ تو گرفته دخترکهای رامشگر چه نوایی داری؟
سلمی: آواز، زبان دیگر قصیده است. آواز پنهان غزل را پدرم با پنجههایش به شعری درآورده. بگو پدر...
هارون: زر سرخ هم میخواهی؟
رامشگر: امیر! من سالیانی است که پنجه بر زخمههای سازم میزنم و آواز کولیهای بیابانگرد را زمزمه میکنم. وصف شمشیر و عَماری شما که مانند ستارههای فلکی جُدی و بناتالنعش میدرخشد، هنر من است.
هارون: یعنی زبان مطربی تو میتواند به شمشیر عباسی شوکت بدهد! نادان تو از شمشیر و تخت سلطانی چه میدانی؟»