«عاشق ابر سپید» نمایشنامهای است از چیستا یثربی (۱۳۴۷)، نویسنده و نمایشنامهنویس ایرانی. داستان پیرامون یک چشمپزشک موفق به نام مرجان جهانبین است که با گونه خاصی از وسواس در روابط خود رو به رو میشود.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«مرجان: گفتی اسمت چیه؟ داود؟
داود: من گفتم، تو نگفتی...
مرجان: باادب باش!
داود: ببخشید! تو اسم منو پرسیدی، بی ادبی کردی؟
مرجان: مؤدب حرف بزن!
داود: یعنی چه جوری؟
مرجان: کی به تو گفته جای مش حسن وایسی؟
داود: خود مش حسن.
مرجان: کِی گفت؟
داود: یادم نیست.
مرجان: چطور یادت نیست؟
داود: فدای سرم. خب چه میدونم!
مرجان: یعنی چی؟
داود: یعنی همین.
مرجان: مگه میشه؟
داود: نشد نداره. تو یادته کی بهت گفت دکتر شی؟
مرجان: چه ربطی داره؟
داود: ربطش همینه. منم نمیدونم کی بهم گفت جای مش حسن وایسم. ولی میدونم باید وایسم.
مرجان: حالا کِی میاد؟»